داستان شروع یک کسب‌وکار کوچینگ


  • 1404/03/11
  • بیزینس کوچینگ

در زمستان سرد سال ۱۳۹۴، جرقه‌ای در ذهنم زده شد. چندین بار در مقالات و کتابهای مختلف، واژه کوچینگ را خوانده یا شنیده بودم. به‌عنوان یک مدیر منابع انسانی که همیشه عاشق یادگیری مفاهیم جدید و به‌کارگیری آنها در سازمانها بودم، شروع به جست‌وجو درباره کوچینگ کردم؛ مفهومی که برایم تازه و پر از فرصت، بهنظر می‌رسید. در آن زمان، هنوز نمی‌دانستم این مسیر به کجا ختم میشود. اما یک حس درونی من را به سمت آن سوق می‌داد. گاهی اوقات فکر میکنم چه شد که تصمیم گرفتم در این دوره شرکت کنم چون مسیر زندگی کاری و شخصی من را کاملا ً تغییر داد.

پس از تحقیقات اولیه، در بهار سال 1395 وارد آکادمی کوچینگ FCA شدم و این شروع رسمی سفر حرفه‌ای من در دنیای کوچینگ بود.

علاقه به کار با مدیران

مدت زیادی از شروع دوره آموزشی من نگذشته بود که باید کوچینگ را به‌صورت عملی تمرین و جلسات کوچینگ خودم را با مراجعین شروع می‌کردم. در همان ابتدا، دریافتم که بیشترین لذت و انرژی را از کار با مدیران می‌گیرم. مدیران، افرادی بودند که قدرت تأثیرگذاری بالایی داشتند و کمک به آنها می‌توانست تغییرات بزرگی ایجاد کند. از همان ابتدا، حس کردم که بهترین خدمت من، برای این قشر از جامعه می‌تواند باشد.

پس، با مدیرانی شروع کردم که قبل از آن به‌عنوان مشاور، کنار آنها بودم. خیلی از موضوعات آنها با کوچینگ بهتر حل میشد و گروه اول از آنها بزرگترین مبلغان کسبوکار کوچینگ من بودند. هر چه جلوتر میرفتم مدیران قبلی من را به مدیران جدید معرفی میکردند. اینطور شبکه مخاطبین من بزرگتر میشد و همین روش تا به امروز هم ادامه دارد و تنها روشی هست که برای بازاریابی خدمات کوچینگ من کار میکند. من هیچ وبسایت یا صفحهای در شبکههای اجتماعی ندارم که خدمات خودم را آنجا تبلیغ کرده باشم و همین روش تا به امروز برای من کافی بوده است.

روشهاییکه برای توسعه این کسبوکار داشتم:

امروز، پس از سال‌ها تلاش و یادگیری، افتخار می‌کنم که در این مسیر موفق شده‌ام. اما این موفقیت حاصل پیروی از اصولی بوده که همواره به آنها پایبند بودهام و میدانم باید پایبند بمانم. آن اصول عبارتند از:

۱- استمرار

هیچ‌گاه به دنبال موفقیت یک‌شبه نبودم. حتی زمانی که اوضاع طبق انتظار پیش نمی‌رفت، دلسرد نمی‌شدم. ایمان داشتم که مسیرم درست است و باید به تلاش ادامه بدهم. همین استمرار، کلید اصلی من برای عبور از سختی‌ها بود. برای شروع، حرفه قبلی را حفظ کردم و همزمان که بر اساس دانش و تخصص مدیریت منابع‌انسانی کسب درآمد میکردم، روی حرفه جدید کوچینگ هم متمرکز بودم. برای من حدود چهارسال طول کشید تا توانستم به‌صورت کامل، از حرفه قبلی جدا شوم و حرفه کوچینگ، کسبوکار اصلی من باشد.

۲- اعتماد به اصول

در طول مسیر، همیشه سعی کردم بر اساس اصول و استانداردهایی که در آموزش‌های کوچینگ یاد گرفته بودم، کار کنم. گاهی به نظر می‌رسید بازار از من چیزهایی متفاوت می‌خواهد یا اینکه باید با موج‌های زودگذر همسو شوم. اما به جای تسلیم‌شدن به این وسوسه‌ها، به اصول پایبند ماندم و این وفاداری به مبانی حرفه‌ای به من کمک کرد تا اعتبارم را حفظ کنم و نتایج بهتری بگیرم. حرفه کوچینگ به نسبت جدید است و غالباً متقاضیان استفاده از خدمات کوچینگ، آن را با سایر حرفه‌ها اشتباه می‌گیرند. به‌طور مثال، آنها به دلیل اینکه مشاوره یا آموزش را می‌شناسند در نتیجه از کوچ خودشان هم تقاضا می‌کنند که به آنها آموزش بدهد یا مشاور او باشد. اما در اصل، کوچینگ یک حرفه متمایز از اینهاست و ماندن بر اصول، گاهی سخت به‌نظر می‌رسد ولی برای من همراه با نتایج خوبی بوده است.

۳- تشکیل شبکه‌ای از حرفه‌ای‌ها

در طول این سال‌ها، یکی از بزرگ‌ترین منابع رشد و پشتیبانی من، حضور در کنار افراد حرفه‌ای بود. شبکه‌ای از کوچ‌ها و متخصصین که ارزش‌ها و تفکرات مشابهی با من داشتند و به من انگیزه و دانش بیشتری دادند. این ارتباطات، نه‌تنها باعث پیشرفت حرفه‌ای من شدند، بلکه کمک کردند که همیشه در مسیر درستی بمانم.

سایر فعالانی که در حرفه مشابهی با شما کار می‌کنند، شاید به نظر رقیب شما باشند ولی در عمل توسعه‌دهنده طرزفکری هستند که شما هم همراه آن هستید و این، یک فرصت بی‌نظیر است به‌خصوص برای حرفه نوظهوری همچون کوچینگ.

۴- یادگیری مستمر

یکی از باورهای من این است که هرگز نمی‌توان ادعا کرد که به انتهای یادگیری رسیده‌ایم. من همیشه در حال آموختن بودم؛ چه از طریق مطالعه و دوره‌های آموزشی جدید، چه از طریق تعامل با دیگر کوچ‌ها و مدیرانی که با آنها کار می‌کردم. این یادگیری مداوم، باعث شد که نه‌تنها به‌عنوان یک فرد رشد کنم، بلکه کسب‌وکار کوچینگم نیز همگام با این رشد، شکوفا شود.

یک استراتژی، برای یادگیری خودم دارم و آن این است که هر سال باید یک مفهوم جدید را یاد بگیرم و یادگیری‌های آن را اجرا کنم. هیچ‌گاه شبیه آن دسته افرادی که در همه دوره‌های آموزشی شرکت می‌کنند نبودم و همیشه قبل از دوره آموزشی قبلی باید یادگیری‌های قبلی را عملیاتی می‌کردم.